کد مطلب:254094 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:302

ابن سکیت یعقوب بن اسحاق اهوازی
ابن سكیت، نزد امام جواد و امام هادی (ع) از احترام زیادی برخوردار بود و از یاران خاص ایشان به شمار می رفت. همچنین او از امام جواد (ع) روایات و مسائلی نقل كرده است. [1] .

محل ولادت او «دورق اهواز» بود. دورق یكی از مراكز علمی و فرهنگی كهن ایران اسلامی است و علما، خطبا و شعرای شهیری از این منطقه برخاستند؛ چنان كه امروزه كلمه ی «دورقی» را در پی نام بسیاری از علمای بزرگ می بینیم.

البته برخی بغداد را محل ولادت این شخصیت بزرگ شیعی می دانند.

نام او را «یعقوب» و كنیه اش را ابویوسف نهادند. پدرش اسحاق نام داشت. این مرد صالح و درستكار در فنون ادبیات عرب، به ویژه لغت و شعر، استاد شمرده می شد. دوستدار دانشمندان بود و از اصحاب كسائی، یكی از قرای سبعه، به شمار می آمد.

اسحاق ادیبی فرزانه و شاعری زبردست بود؛ ولی براساس آموزه های اسلامی سكوت را بر سخن ترجیح می داد. به تدریج در سایه ی افراط درسكوت، به «سكیت» (بسیار سكوت كننده) شهرت یافت. بدین سبب، فرزندش را ابن سكیت خواندند.

ابن سكیت بر اثر دعای پدر و تلاش های مستمرش در علوم مختلف اسلامی صاحب نظر گردید؛ به طوری كه وی از علمای برجسته ی ادبیات عرب به شمار می رفت و در علم فصاحت و بلاغت و اشعار عرب ید طولایی داشت و كتاب مشهور «تهذیب الالفاظ و اصلاح المنطق» در ادبیات، اثر او است.

ابن خلكان از یكی از علما چنین نقل می كند: كتابی در لغت بهتر از «اصلاح المنطق» از جسر (پل) بغداد نگذشته است. بدون تردید در این كتاب سودمند و جامع، بسیاری از لغات گردآمده است و در نوع خود با این حجم بی نظیر است. «وزیر مغربی» این كتاب را مختصر كرده و «خطیب تبریزی» به تنقیح و تهذیب این كتاب پرداخته است.

ابن خلكان به نقل از ابوالعباس المبرد می گوید: «كتابی بهتر از اصلاح المنطق ابن سكیت در میان مؤلفین بغداد ندیدم».

و ثعلب می گوید: اصحاب ما اتفاق نظر دارند كه پس از ابن اعرابی، كسی آگاه تر از ابن سكیت در علم لغت یافت نشده است. [2] .

سرانجام این یار وفادار و عالم بزرگ شیعی، به دست متوكل ملعون به شهادت رسید و در این هیچ اختلافی وجود ندارد؛ اما در چگونگی شهادتش اختلاف است.

عبدالرحمان بن محمد بن انباری در كتاب نزهةالالباء و محمد بن احمد ازهری در كتاب تهذیب اللغه چنین آورده اند:

علت خشم متوكل كه باعث قتل ابن سكیت شد، این بود كه روزی مردی قرشی و ابن سكیت و متوكل مشغول سخن گفتن بودند خلیفه كه در پی آزار مرد قرشی بود، ابن سكیت را فرمان داد تا به وی دشنام دهد.

ابن سكیت كه این را خلاف اخلاق می دانست، به امر خلیفه توجه نكرد و ناسزا نگفت؛ خلیفه این عمل ابن سكیت را ناپسند شمرده، به مرد قرشی گفت: همان كاری كه ابن سكیت درباره ی تو انجام نداد، انجام ده.

مرد قرشی كه از متوكل می ترسید، به فرمانش عمل كرد و لب به یاوه گویی گشاد. ابن سكیت با مشاهده ی این بی احترامی، از كرده ی خود پشیمان شد و گفت: ای خلیفه! اینك به فرمانت عمل می كنم و او را ناسزا می گویم.

متوكل گفت: آنچه اكنون می گویی، انتقام است، نه اطاعت امر من.

سپس به نوكران تُركش فرمان داد تا ابن سكیت را بزنند. آنها چنان لگد بر شكمش كوفتند كه بیهوش گردید. سپس او را بر دوش گذاشته، به خانه اش بردند. استاد دو روز بعد، به سبب صدمات و جراحات عمیق به شهادت رسید.

درباره ی شهادت این بزرگ مرد، روایت مشهور دیگری نیز وجود دارد كه اكثر منابع نیز آن را تأیید می كنند. روزی متوكل وارد كلاس فرزندانش شد و با ایشان گفتگو كرد و به ابن سكیت گفت: از تو می خواهم آنچه در دلت پنهان كرده ای، آشكار كنی. بگو بدانم آیا فرزندان مرا بیشتر دوست داری یا فرزندان علی بن ابی طالب: حسن و حسین را؟

ابن سكیت از این سخن گستاخانه سخت عصبانی شده و گفت: به خدایِ علیِ اعلی سوگند، رتبه و مقام كمترین غلامان آن حضرت كه قنبرحبشی است، از تو و فرزندانت بسی بالاتر و عظیم تر است. این عقیده با وجودم آمیخته و از من جدا نمی شود.

متوكل كه انتظار چنین صراحتی را نداشت، خشمگین شد و به غلامانش دستور داد زبان استاد را از پشت سرش بیرون آورند.

گروهی براین عقیده اند كه گردآوری اشعار «كمیت اسدی» بزرگ شاعر شهید شیعه، از سوی «ابن سكیت» سبب شهادت او شد؛ این كار، مذهب واقعی اش را نمایان ساخت. متوكل در پی بهانه ای بود تا ابن سكیت را به اظهار عقیده ناگزیر سازد. بنابراین به كلاس درس فرزندانش رفت و آن پرسش را مطرح كرد. افزون براین، گروهی سودجو و شیعه ستیز كه چه بسا به مذهب واقعی ابن سكیت پی برده بودند، در پی تحریك متوكل علیه او بودند.

«ازهری» در «تهذیب اللغه» می گوید: پس از شهادت استاد بی درنگ ده هزار درهم دیه او را به خانواده اش پرداخت كردند.

این كردار نشان می دهد كه نقشه ی قتل ابن سكیت از پیش طراحی شده بود.

شهادت آن بزرگوار در دوشنبه پنجم رجب سال 243 یا 244 یا 246هجری تحقق یافت.


[1] تنقيح المقال، ج3، ص329.

[2] الكني و الالقاب، ج1، ص314.